تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
[خاطرات پسرک قود و نابغه]


[نوشته شده توسط پسرک]؛ امروز که از خواب پاشدم دلم ریخت، خواب دختری قدیمی رو دیدم، دختری که قبلا عاشقش بودم، اما اون ازدواج کرد! 

ی چیز جالب بهت بگم؛ اون تو پیش دبستانی حدودا ۱۸ سال پیش بقل دستی ام بود ! امروز خوابش رو دیدم!

هروقت میدیدمش سرم رو پایین مینداختم و هیچ وقت توی این چند سال که عاشقش بودم صورتش رو نگاه نکردم!!

حالا اون ازدواج کرده و چند ساله از پیشم رفته اما؛ جالبش اینه؛ خوابشو که دیدم تو خواب منو بوس کرد، برای اولین بار به چشماش نگاه کردم، تو خواب دوباره با هم دوست شدیم، بهش گفتم بیا بریم بیرون و بستنی بخوریم !!

جالب تر میدونی چیه ؛ بستنی که خوردیم تو راه خونه گُمِش کردم!!

 شاید هیچ وقت مال هم نبودیم...

بیخودی عاشقش شدم ...

از الان که این خاطره رو مینویسم قول میدم فراموشش کنم !

آره فراموشش میکنم - اسمِش نگین بود !!

[نگین‌جان به امید دیدار]

[پسرک] ۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۸:۱۲ ۱ ۴۹ [خاطرات پسرک]

نظرات (۱)

  • [پسرک]
    جمعه ۶ مهر ۹۷ , ۱۴:۰۵
    واووو
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

[حتما بخون]؛ "چون حرف های توی دلم رو به هیچکس نمیگم، میخوام همشو اینجا بگم؛ به صورت ناشناس با اسم مستعار پسرک؛ خوش حال میشم نظرات تون رو راجب خاطراتم بدونم ؛ ممنون ''


طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان